هیچ کس با من در این دنیا نبود
هیچ کس مانند من تنها نبود
هیچ کس دردی ز دردم بر نداشت
بلکه دردی نیز بر دردم گذاشت
هیچ کس فکر مرا باور نکرد
خطی از شعر مرا از بر نکرد
هیچ کس معنای آزادی نگفت
در وجودم رد پایش را نجست
هیچ کس آن یار دلخواهم نشد
هیچ کس دمساز و همراهم نشد
هیچ کس جز من چنین مجنون نبود
در کلاس عاشقی دلخون نبود
هیچ کس دردی نکرد از من دوا
جز خدای من خدای من، خدا
*********
من که از عشقت وفا میخواستم
در دلت یک ذره جا میخواستم
چون غریبی ساده و بی ادعا
مثل تو یک آشنا میخواستم
آمدی اما به وقت رفتنت
ماندنت را از خدا میخواستم
من دعا کردم بمانی بیشتر
از تو هم من یک دعا میخواستم
من برای اشک هایم بعد تو
قدر یک دریاچه جا میخواستم
تو با شرم قشنگ عمق چشمانت
مرا وقتی تماشا می کنی عشق است
سکوتی خفته در حجم نفس هایت
محبت را که حاشا می کنی عشق است
چه شد آن وقت دیدارت نمی دانم
همین امروز و فردا می کنی عشق است
تو کز پشت حصار پنجره هر روز
فضای شیشه را ها می کنی عشق است
میان کوچه می پاشی نجابت را
دلم را اینچنین تا می کنی عشق است
********
ﺭﻧﺞ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮐﻨﺪ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻏﻠﺐ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﺭﻧﺞ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﻮﺷﯿﺎﺭ ﺗﺮ ﮐﻨﺪ
ﭼﻮﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻫﻮﺷﯿﺎﺭﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﺭﻧﺞ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﻣﺮﺩﮔﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﮐﻨﺪ
ﺭﻧﺠﺖ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺗﺤﻤﻞ ﻧﮑﻦ
ﺭﻧﺠﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻫﻢ ﺑﮑﻦ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﻮﯼ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﻫﺎ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﻣﺤﺒﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ ﺩﯾﺪﯼ
ﻣﺄﯾﻮﺱ ﻧﺸﻮ
ﭼﻮﻥ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺁﻥ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮔﺮﻓﺖ
ﺷﮏ نکن
****************
ﺧﯿﺎﻃﯽ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ :ﺍﮔﺮ ﺷﺒﻬﺎ ﺟﯿﺒﻬﺎﯼ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﻟﺒﺎﺱ
ﻫﺎ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺭﺳﻨﺪ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ
ﻣﻦ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺷﯿﺎﯾﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺟﯿﺒﻢ ﺩﺭﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﺮﺗﺐ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻭ
ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺯﺍﺋﺪﯼ ﻣﺜﻞ ﺧﺮﺩﻩ ﮐﺎﻏﺬ ﻭ ......ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺳﻄﻞ ﺯﺑﺎﻟﻪ
ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻡ .ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺳﯿﺪ
ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺫﻫﻦ ﻧﯿﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺟﯿﺐﺑﺎﺷﺪ
ﻫﻤﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻃﯽ ﺭﻭﺯ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﺯﺭﺩﮔﯽ؛ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ؛ ﻧﻔﺮﺕ
ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ .ﺍﮔﺮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﮑﺎﺭ
ﺍﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺫﻫﻦ ﺭﺍ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﺨﺘﻞ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺩﺭ
ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ . ﺳﭙﺲ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﺑﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺫﻫﻦ
ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻟﻪ ﺩﺍﻧﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ . ﺑﺎ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﺮﺩﻥ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺧﻮﺍﺭ
ﺍﺯ ﺫﻫﻦ؛ ﺑﺎﻋﺚ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺭﻫﺎﺷﺪﻥ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺫﻫﻨﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺏ
ﺭﺍ ﺁﺳﺎﻧﺘﺮ ﮐﻨﯿﻢ.
آرامش بالاترین موهبت الهیست.
************************
وفاداری حاکم و سگ
حاکمی دستور داد ده تا سگ وحشی تربیت کنند تا هر وزیری را که از او اشتباهی سرزد جلوی آنها انداخته تا با درندگی تمام اورا بخورند.در یکی از روزها یکی از وزراء رأی داد که موجب پسند پادشاه نبود دستور داد که اورا جلوی سگ ها بیندازند. وزیر گفت ده سال خدمت شما را کرده ام حالا اینطور با من معامله میکنی!
گفت خوب حالا که چنین است ده روز تا اجرای حکم بهم مهلت بده
حاکم گفت این هم ده روز
وزیر رفت پیش نگهبان سگ ها و وگفت میخواهم به مدت ده روز خدمت این ها را من بکنم
او پرسید از این کار چه فایده ای می کنی گفت به زودی بتو میگویم
نگهبان گفت اشکالی ندارد و وزیر شروع کرد به فراهم کردن اسباب راحت برای سگها از دادن غذا و شستشوی آنها وغیره
ده روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید دستور دادند که وزیر را جلوی سگها بیندازند. مطابق دستور عمل شد و حاکم هم نظاره گر صحنه هست ولی با چیز عجیبی روبرو شد دید همه سگ ها به پای وزیر افتادند وتکان نمیخورند
حاکم با تعجب پرسید با این سگ ها چکار کردی ؟
جواب داد ده روز خدمت این ها را کردم فراموش نکردند ولی ده سال خدمت شما را کردم همه اینها را فراموش کردی. از آنجا که می گویند حرف حساب جواب ندارد و حاکم کمی از منطق سرش می شد خجالت کشید ودستور به آزادی او داد.
***********
بهترین جواب بدگویی:سکوت
بهترین جواب خشم :صبر
بهترین جواب درد:تحمل
بهترین جواب تنهایی:تلاش
بهترین جواب سختی:توکل
بهترین جواب خوبی:تشکر
بهترین جواب زندگی:قناعت
بهترین جواب شکست:امیدواری
وبهترین جواب به خدا
خدایا در هر حالی که هستم شکرت
*************
تاریخ تولّدت،مهم نیست
تاریخ " تبلورت " ، مهمّه
اهل کجا بودنت،مهم نیست
اهل و بجا " بودنت، مهمّه
منطقه ی زندگیت،مهم نیست
منطق زندگیت " ، مهمّه
گذشته ی زندگیت،مهم نیست
امروزت مهمّه
که چه گذشته ای واسه فردات می سازی
**************