
آقا سلام دل نگرانم برایتان
دیگر نمی رسد به من و ما صدایتان
آقا به روی چشمهای من دربه در شده
خالی است جای آن اثر رد پایتان
آقا شکست خورده پر و بالم از گنه
دیگر نمی شود بپرم در هوایتان
هر چند از تو دورم و بیقیمتم، ولی
یک روز میشود که شوم مبتلایتان
میسوزم از فراق تو یابنالحسن بیا
آقا فدای غربتتان، گریههایتان
با این همه گناه من، اصلاً بعید نیست
باعث شوم زیاد شود دردهایتان
بین گناه و معصیت و دوری از شما
دارد ز دست میرود آقا گدایتان
این جمعه را به خاطر زهرا ظهور کن
تا که کنم تمامی خود را فدایتان
روزی هزار بار دلت راشکسته ام
بیخود به انتظار وصالت نشسته ام
هربار این تویی که رسیدی و در زدی
هربار این منم که در خانه بسته ام
هرجمعه قول میدهم آدم شوم ولی
هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام
تا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟
تا کی دو دست خویش به سوی خدا کنم؟
در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم
بگذار خاک پای تو را توتیا کنم
امّید زندگانی من ، مهدی عزیز!
من آمدم به درگه تو التجا کنم
با این زبان الکن و این طبع نارسا
هر جا روم برای ظهورت دعا کنم
جبریل مفتخر به گدایی کوی توست
لایق نیَم گدای تو خود را صدا کنم
با نامه ای سیاه به درگاهت آمدم
شاید تو را ز آمدن خود رضا کنم
ای مرکز ثقل
کهکشان دل من
خورشید بلند آسمان دل من
عمریست که من منتظر دیدارم
یک جمعه بیا به جمکران دل من
دلتنگت که میشوم
آسمان هم دلش ریش میشود...
ای از تبار یاس های خوش بو
تو ای به رنگ سرمستی
پنهان شده ای که چه؟!
امشب به جنون کشیده میلم برگرد
ای جاری ندبه در کمیلم برگرد
بی تو شب تاریک مرا نوری نیست
برگرد ستاره ی سهیلم برگرد . . .
مرا با عشق خود درگیر کردی / به پایم با غمت زنجیر کردی
بدان دنیای بی تو هیچ باشد / دلم را از زمانه سیر کردی
تو با رفتن به پشت ابر ایّام / غروب جمعه را دلگیر کردی
یا اباصالح ادرکنی . . .